بدون شرح4

منتشرشده: ژوئیه 27, 2011 در Uncategorized

 

کامل شد خواب ِماه اگرتعبیردیگری طلب نکنیم

چشم غروب را سرمه کشید جدا ازعادتهای دیرینش

و آیینه گرداند درغربت ِکوچه های خلوت این شهر/ خاکستری

کمی شانس را که من نصیب برده ام قاطی می کنم با کمی الکل / آرزو / آب /  آرمان

وعکسهای مشتعل تو که بی شک شکوفه های یک اندیشۀ عاشق است

به کافه ایی می روم مدرن / گم می شوم میان ِسایه های سرمه ایی

که به دیدار ِخسوف بر سقف کاغذی

بدون پرسشی

مست می کنند

پیر می شوند

و تا صبح که ناشناس می ماند

خواب خسوف را مراعات می کنیم.

 

مهدی رودسری

2011-07-27

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s