غروب گذر

منتشرشده: آگوست 19, 2011 در Uncategorized

 

بگذار تا مقابل ِروی تو بگذریم

                             سعدی

 

مثل  ِقبلم /  فیلم

مقابلِ همۀ حسرت های  قدیمی

نگاه می کنم  ساعت /  ساعت

و در این فیلم ها خورشید حقیقی

ماه ِ حقیقی درخشان

و جنگلی که در آن پیاده روی می کنیم

و عبور خالی  باد از لای خلوت ِ درختها حقیقی

و سگها / آه /  نگاه ها در نگاه /  کمی غریبه /  آشنایی بیشتر حقیقی

تنهایی سنجاب ِ بازیگوش حقیقی

بلبل و باز آواز ِ حنجرۀ  حقیقی

پا ها پا / ها کفشهات

می ایستد  و می چرخد و نگاه /  آه /  انگار چیزی  گم کرده

سیگار / انگار

به جستجوی همین آمده ایم /  نه؟

روشن کن

مصنوعی که نیست؟

 

مهدی رودسری

2011-08-19

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s