تابستانی 2

منتشرشده: آگوست 29, 2011 در Uncategorized

 

 می جهد شیشه / گاه / از گرما

 می شکند عابر / آه / در گذرگاه

تو چرا بی جهت نگرانی ؟

نیستم / هستی ؟

کسی که چهره ندارد  در نگاه / گاه

 نمی ریزد بی جا / آه

خیابان سرشت ِ دیگری ندارد جز خیابان

و نام دیگر ِکشتارگاه 

 شهر  نیست  دیگر /  آه

ما بارها در کافه هاش

تلخ و شیرین  با قهوه هاش

ودکاها نوشیده ایم یواشکی

با طعم ِ رازیانه و تهران

در چشم ِ پانزده سالگی /  و پانزده سال بعد /  و بعد /  بعد

و سپس کشیده ایم تن  / بی کران

تنهایی وطن / بی کران

درهمین دود و مه و دود

  از همین آرامشگاهی  / گاهی / خیابانی

 تا بی کران!

تو چرا بی جهت نگرانی؟

نیستم / هستی؟

یا ادامه بدهیم ؟

 

مهدی رودسری

2011-08-29

 

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s