تصمیم ِصمیمی تو سَم شد توی رگهام
باد هم آواز می خواند
ترانه اش کردم
تزریق کردم توی رگهام
و دویدم از آن وطن تا این وطن
راه دور نبود
دیوانه ایی در مسیرهات داگ می فروخت
و هوا از بوی دود مدهوش بود
گرسنه نبودم
کفشهام شاهدان من بودند
چشمهام بودند
هیچ چاله ایی از کوچه های پیچ در پیچ را ناشناخته نگذشتیم
کوری ما فقط ازغلظت ِ دود بود
اعتراف می کنم به ازای نفسی
در ایستادن نبودیم که باران خریدیم
و باریدیم
در برکه ایی که خود کندیم / کور
تن را میانش افکندیم / گور
و گرچه شناگر نبودیم / کور
تشنگی هم در شتاب نبود
به اقساط ِیک نه عمر از یک نه زندگی / گور
قطره ایی از لبش سِتردیم
میان دهان چپاندیم
به دندانها گزیدیم / گور
و تزریقش کردیم توی رگها / گور/ کور
تصمیم صمیمی تو بود
کجایی ؟ های
کنار تو !
هستی ؟ های
ایستاده ام حالا
اگرهستیم
های / های .
مهدی رودسری
2011-09-13