مدام جیغ می کشد سگ برۀ تنهایی
در چمنزار روبرو / زار زار
مچاله می شود از دستها بر پا / زار
از پا می جهد بر سر/ زار
از سر می کشد خراش ِ جیغها جیغ
بیرون می ریزد از زبان بازی دهان
در گوشهاجیغ
اعتراف می کنم همیشه معترف است
مبتکر سپاسگزاری / از راه لیسیدن ِ سپاس ها
باقی مانده از اوین
همیشه اعتراف می کند با زندگی / بازیگریست زنده
بازنده ایست
حالا اعتراف می کنیم
نازکتر می شویم
از استکان ِ ظریف چینی جان می نوشیم قهوه
سر فرو می بریم سپس در کاسۀ سفید سر
سکوت می چشیم حالا چون غذای سگ به تنهایی
کجایی ؟
کجا نیستی ؟
مهدی رودسری
2011-09-13