هنوز شناوریم
ماه قهوه ای ست
ازپلکان موجها می رویم پایین
زیر انبوه لاجوردی کف ها
هنوز کافه ایی هست
که عادت نکرده است
از وطن چیزی بگوید
موافقی به داخلش برویم؟
شراب بنوشیم آواز خوان
با سی تار / تار / گیتار
خاطره ها و رویاها
و برقصیم بی بهانه
با بالالایکا / بانجو / بوزوکی
سفرها و مصاف ها
و پلک نبدیم تا صبح
موافقی؟
اگرچه ساک های ما بر ساحل
هنوز منتظرند
موافقی؟
مهدی رودسری
2011-09-21