ایستاده ام
نشسته است
به راست بپیچ / نمی فهمد ! می پیچم
به چپ برو / نمی فهمد ! می روم
بلندتر می گویم : چرا نمی پری ؟ نمی فهمد !
پر ِکافی ندارد؟
سفر طولانی ست؟ نمی پرد
نمی پرم
لنز دراز می کنم
از تنهایی بر می گیرم تیک / تیک / گنجشک های تنهایی
بیداری ؟
و به مادر هم فکر نمی کنم
چه دوری ای وطن!
حالا کرک های گلو را می غباراند / شکار می کنم
غروب پدیدار می شود / شکار می کنم
قهوۀ تلخ / می نوشم
تصویر ها ناب / شکار می کنم
مهم نیست که شب آمده / آه
عکس ها عکس ! شکار می کنم
گنجشک ِ تنهایی ، بیداری ؟
هستم / هستی ؟
هستم /هستیم !
حالا ستاره شکار می کنیم
می شمریم تیک تیک با دوربین
در حیاط ِکوچک ِ غربت
می چسبانیم بر سقف ِ آسمان ِ خیال.
مهدی رودسری
2011-09-26