گنجشک ِتنهایی( یک )

منتشرشده: سپتامبر 27, 2011 در Uncategorized

 

همان برگ های سبز  ِگیلاس  ِکوهی

ناگاه /  گنجشگی / آه

چند بار با دوربین  شکارش می کنم از شاخۀ سربی

نگاهم می کند همچنان مخفی

هر دو نشسته ایم

یاد ِ مادر / وطن 

و دوری به ناگزیر/  بلاجبار

به سراغم نمی آید تا با هم یکی شویم

ناگاه /  گنجشک ِ تنهایی /  آه

بر دوشم

روی درختی که

می دانی

اوست .

 هستیم.

 

 

مهدی رودسری

2011-09-27

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s