نظر —– تن سوز

منتشرشده: نوامبر 8, 2011 در Uncategorized

 

 

نظر

 

با تشکر از شما

که عمر ِ گرانمایه را صرف می کنید / تایپ  / ارسال می کنید

از مضرات ِ حکمت ِ کامل

مخلوط ِ چای وقهوه  با جملات ِ عوامانه  /  تعارفانه / غیر قابل ِ شما را ندارد  بی رحمانه

قابل شما  را فهمانه خیر ندارد  هست /   بود؟

انگار کتاب از آسمان صادر می کند  

 می شود در هر  مقاله  /  مقالرویایی!

فرق ِ نوشتن با شنویدیدن را اشتباه می شنود  / می بینی ؟

مسلمن تعداد ِ خواننده گان ِ فهیم  اندکتر از بیننده گان ِ شنونده هم هست

باید اذعان کرد کارگران نیز دانشجوها حتا  ریز ریزانترنت دارند صادقانه  نیز  وطن  /  نیست؟

ما   کامپیوتر داریم با کارش  /  خوانش  /  چشم چشم  /  خواننده   /   با یا هر چه  در چنته داریم

واحساس می کنیم نباید سناریو ها را همیشه شبیه شب / روز اجرا کنیم

  می پیچد  چرخ  می چرخد

گاه  کوچه  ایی  /   مخاطبش  کو ؟  گم  کرده ایی !

به خیلی چیز ها معتادیم   از جمله   گم شدن  در  وقت ِ ایراد ِ سخن رانی در مجامع  جمع های  جور  / جمع  /  کوچک

  و ناگاه  تا  ح – ز تقلیل می یابیم

 ناگاه  : ( انگار مقدر است همه چیز در این جهان به صورت ِ وانمود ظاهر شود)*

منطق ِ تقلیل یافته به اعتیاد ِ کلیشه ها ها

اینجاست که   مخاطب  ها  راه ها  گم  تعیین  می کنند

خلاقیت بالتبعه تـَرکمان می کند

 الارغم  ِ پرچین ِ بلند ش /  پرچمش داخل ِ نگاه  ما  /  ترکمان می کند

الارغم ِ اقلیت ِ همیشه اهالی زندگی ی بهتر از راه تلاش بیشتر میسر است  قلم هم کیبورد ِ انگشتان ِ هم  سخت کوش  و هم در هر بند /  خون ؟  ناخن / نه /   ترکمان می کند

نمی کند؟  خسته نباشید می گوید؟ 

می گویم    فردا  شبی  شاید  سلام  جنگ ِ جهانی سوم  شود   صبح بخیر

 از بی اعتنایی به ایمیل های ارسالی بی زارم  اگر اسپم نباشند ارزان    

  فرستنده  به ارسال  ِِ  احساسات  وصل است /  نیست  بازتاب ؟

اگر نیست : (در دوران ِ مرگ ِ واقعیت به سر می بریم )**  هست؟

اگر هست : از فواید ِ حکمت ِ کامل  داد  /   فریاد حرفی 

آهای  / های  / از نردبان ِ اسطورها ها های دور  / اسطوره شدن  ها ها ها شنیدی

بیا پایین

 دام ِ این هماهنگی وسوسه انگیز  /   بوسۀ سیاست باز بر لب ِ پول باز

نشو صدای تقلیل یافته  تا  تقدیر بازی ی  ی تقویم

بیا پایین 

(انگارهمه چیز تنها با کمک این تقدیر ِ غریب وجود دارد

 انگار این جهان تنها وجود دارد تا به عنوان ِ نسخۀ تبلیغی ی جهانی دیگر عمل کند)***

متفاوت با بس کس  /   ها  بیا پایین  

شاید نشدیم  شبیه کلیشه ها ها   که

ها آرزوها ی ما

می شناسی  که؟

  خسته نباشند

نباشیم.

  

 

مهدی رودسری

2011-11-10

 

***: خط هایی از ژان بودریاد ؛ درکتاب ِامریکا

 از هفت دات کام یک وبلاگ ِ فرضی بهروز شیدا

 

 

 

 

تن سوز

 

مقابل ِ آیینه

میان  یکی از چشمها خاری سفید نشسته است

در برنامه های امروزم جاده هست

 صدای موزون و سکوت های مرموزت  /  هست

آماده ای برای قهوۀ تلخ  ،  سیگار ِ کوبایی  ؟   هست

و رقص ِ  پرنده در پود ِ پیراهنت چه زیباست  /  هست

باید برای شب افشانی دستها روز را کاسۀ سه تار کنیم  چون دیدارهای تابستان ِ گذشته /  هست

زیر سایبان ِ تصنیف ها  / سایۀ حرف ها و سپس بوسه ها  /   هست

 بر می گردم

نیستی

سوی پتوی بی حوصله گی  در مچاله گی نگاهت

برمیگردم

نیستی

 محو  صحنۀ ِ بازی /  همچنان

رویا ی روزی از پیش نمرده

  بر می گردم

نیستی

 بر سیگارت آتشی می شوم تا دودم کنی

شبیه تو می شوم .

 

 

مهدی رودسری

2011-11-08

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s