پاییزی ها ( پنچ – شش – هفت )

منتشرشده: نوامبر 29, 2011 در Uncategorized

پاییز ( پنچ)

 

 

مردی که برگ هایی  /  نامه و برگه هایی

می آورد در ساعت سیگار کشیدن ِ من

تمام شد سیگار و چند نفس  .*  سکوت

نیامد

همیشه در همین لحظه فیلترها را پرت می کردیم

له می کردیم با نوک ِ کفش  آتش

جدا می شدیم با حرفی

جدا شدم از خودم حالا انگار

سیگاری دیگر به جای او

آه  فندک تا ته خیابان . ** سکوت

روشن می کنم .

 

.* – .** = نقطه

 

 

مهدی رودسری

2011-11-29 

 

 

پاییز (شش)

 

هیچکس برای هیچکس شعر

می نویسد  هیچکس می خواند

هیچ کس خبر می شود که چیز

در هیچ چیز اتفاق افتاده یا 

طلاق  /  موضوع   /   روزه  

من کمی از اعیاد ِ مذهبی

فراموشم نشده یا به یاد دارم  نمی دانم

 آرزو می کنم بی آرزو

نمیریم ادامۀ هیچکس

با ادامۀ ما

رویایی  آه

فقط شعر

در همین مواقع

همان اتفاق ها

می آید و

می افتد

برش می داریم .

 

مهدی رودسری

2011-11-29

  

 

پاییز ( هفت )

 

تا ادامۀ  بحث ادامۀ ادامۀ بحث

 ادامه  /   بحث

صحنه را ترک می کنم با  سه تار /  سیگار /  شراب  /  تو

چهار نفریم

تاریکی ! ای هوش کامل

بعد از چهار ساعت بحث

شعر پیشنهاد شد

در خط ِ  چهار خدا آمد

سکوت شکسته شد

ادامۀ  کس نیست پایان ِ نفس

بحث بحث  تا *911

ترک می کنم

همین

ادامۀ همیم.

 

* در تهران 110

 

مهدی رودسری

2011-11-29

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s