به شست و شو معتادیم
خسته از چتر بسته در دست
خیس ِ خیسیم.
( پاییز (هشت
مثل ِ خاطره ایی گم شده
در قلب ِ تورنتو پیدا شدی
یک چهارراه ِ شلوغ
آدم به آدم تن به تن
ماشین ها آهن به آهن
ومنظم مثل ِ صدای دلت
که تعقیبش می کردم
موهات درخت ِ آتش در اواسط ِ رنگ ریزان
لباسهات همان تناقض ِ باران و چتر ِبسته
کفش هات همرنگ ِ همان کیف
که وقت خداحافظی
پـُر از شعر بود.
مهدی رودسری
2011-12-01
پاییز ( نه )
همۀ سیگارای باقی مونده رو می دم
تا برگردی دوباره ماه و ستاره هارو
عشقبازی کنیم
تمام حرف تو همین بود
اما یه غربت دورم
وهمۀ روزهای آغاز ِ پاییز
ابریه
شبا می باره.
مهدی رودسری
2011-12-01
پاییز ( ده )
تا انتهای کوچه مه / سودایی سبک
از همین نقطۀ صفر که خانۀ ماست
شروع می شود خیابان ِ مشکوک / پـُر شتاب
شکنندۀ مه / رقاص در سقوط
به صفر بر می گردم
همین تقاطع ِ بحران / رویا
خاطره و تقدیر
گریز از قاره ایی به قاره ایی دیگر.
مهدی رودسری
2011-12-01