هاشور بر حاشیه ها( شانزده )

منتشرشده: جون 28, 2012 در Uncategorized

 

خیابانی خسته / ازدو سو بسته

به تماشای آتشی  نشسته

سرکش از آغوش ِ خانه ایی

شعلۀ مشعلی  ناهنگام

 سنجاب های ترس /  دهلیزهای پنهان /  گربه های مهاجم  /  دوستی های ناگزیرند

سایۀ ترسوی درخت ها در رقص ِ نورها

گاه می لرزند /  گاه گم می شوند

 ریزش ِ اشک های اضطراب  را فراموش  نکنید 

ازدحام  ِ هشدارها از بلندگوها

ریز ریز می ریزند

 چون طپش ِ اسامی مدفون  در شناسنامه ها

فقط پرستوها برای لانه ها دعای بقا می خوانند

از اعماق ِ صندوقی نا آشنا

 آیاتی آشنا  از روشنا می گریزند

 پر به پرهای شعله ها می سایند

در دود ِ دیوانه فرو می روند گاه

و ناگاه

چون جرقه هایی جیغ کشان دراوج هایی پنهان

ناپدید می شوند

کاش آنچه می دیدم

 قلبم می نوشت  

 و تو فراموش نمی کردی.

 

مهدی رودسری

2012-06-27

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s