نوردیدن ( دو )
قایق دو قاف دارد «ای» فقط سقف ِ راهی که کلاه ندارد
در ایستگاه ایستاده سیگاری بر لب نشسته دود
مردم پایین ِخیابان دودی می روند تا ماه می بینیم
از رود جز موج های بی دلیل خاطره ایی نیست
که شادی و غم های با دلیل را خودکِشی نمی کند
عکسشادی ، فیلمگریه ، تفسیر دیگری از راه نخواه
مرگش را سُنبلی ببین گلی بخوان در بهار
به میدانی پیاده می شویم که گیتارها اشکه می بارند
سوار ِرود دیگری هستیم
بین ِ دو قاف در تصرف ِ «ای»
جنگصلح و تنهایی .
مهدی رودسری
2013-03-25