نوردیدن( یک )

منتشرشده: مارس 25, 2013 در Uncategorized

 

وقتی سه نفریم یکی باید برود خبر بدهد

جسد منم او شاهد است در دفترش می نویسد:

آب رفته این جسد یک دست ندارد

آنکه می رود یک دست دارد

آب رفته این جسد یک پا ندارد

آن که مانده یک پا دارد

کروکی می کشد دور ِ من استعداد ندارد

با پوتین پاک می کند خطی معوجی از دور سرم

دوباره درخطی کج می اندازدم

گیسوی بلندم مهاجری از آسیا  سیاه

هفت لالۀ رنگی بیرون از انتهای بافته ام

ننشین نکن این آخ داخل ِ زندان ِ خط می پوسد لاله های موهایم آه نمی فهمد

این صحنه گنجایش ِ شاهدی دیگر ندارد

یک نفر می آید بر می خیزد او می نویسد :

آب رفته این جسد یک چشم ندارد

آن که شاهد است یک چشم دارد  

می رود لنگان از میان دو چشم

سوی خانه ایی که آب ِ آشامیدنی دارد

شاید دختری که نمرده است آنجا در آن خانه بر دیوار اتاقش

عکسی از هفت لالۀ رنگی از گیسوانش دارد.

 

مهدی رودسری

2013-03-25

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s