یک سه نـُه دو غبار می شود
سه ابر می ماند
نـُه مه می آید
دو پیش می رویم
جای جنگل ها را جنگ ها گرفته
خاطره های سبز را بنفشه های واژگون
سوت زنان ِ حرفه ایی این سال ها
مشت زنان ِ رینگ های سکوت اند
انبوه مین ها و زبان های بریده
خـُرده نان و چند چکیده از کرۀ شور
با روزنامه ها عشق بازی می کنند
ما زندانی های زیر میزیم
چشم های تو می افتد روی لک های چای
روی میز را پاک می لیسی
خودمان هم نمی دانیم چرا از نیمه آغاز می شویم
لباس ها ما را می پوشند
یک سه نـُه دو سینه باز می شود
سه رگی که جراحی شده
نـُه قلبی که نفس می کشد
دو یار به دیدار می آید
سبزها را به بنفش ها بخیه می زنیم
یک سه جیغ ِ بلند جان می گیرد
جای جنگ ها نـُه آه در جنگل ها
می کاریم و به دو بر می گردیم .
مهدی رودسری
2013-06-14