خاک ِغریب( هفت)

منتشرشده: آگوست 15, 2013 در Uncategorized

 

کودکی نمک است

جوانی گوجه فرنگی و گاهی هویج ِ دزدیده ازخرگوش ِ بازیگوش

و میان سالی فلفل ِ سبز ِ گس یا سیاه ِ گزنده

سال ها و ثانیه ها در دیگِ روبروی نگاه

روی شعلۀ زمان   سوپ ِ عمر

وقتی قاشق  به ته ِدیس ِ ته گود می خورد

وقتی ساعت از ساعت بودن خسته می شود

وقتی قلب از تپیدن بیزار

و سرانجام بالش ِ خواب از پیری سنگ

درب ِ دیگ را دیگری می گذارد و برمی گردد

 آنکه بر نمی گردد دیگریست

پاهایی روی پله ها

که به آشپزخانه دعوت می شود.

 

مهدی رودسری

2013-08-15

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s