آه از دهانم بیرون می پرد و نت می شود
می نویسم به نیمۀ دیگرم که آواز می خواند اعتماد نکن
به گریه های این جهان ِ خاکستری اعتماد نکن
این جهان به عادت هایی عادت می کند که هر شب
بر صندلی و سکوت خاکستر می پاشد و
هر روز به عادت هایی عادت می کند این جهان
که از صندلی وسکوت خاکستر می پراکند
بی اعتنا به آه و ماه و پیچ ِ سال ها
بی اعتنا به نت ها و آوازها
بی اعتنا به خواب های طولانی و ژرفای بیداری ها
بی اعتنا به رویای بارانی که نمی دانم عاشقش باشم یا
فقط فصلی را که در خاطره دارم
گم کرده ام.
مهدی رودسری
2013-08-28