خاک ِغریب( چهارده)

منتشرشده: سپتامبر 6, 2013 در Uncategorized

 

هر چند کرگدن ها و کروکودیل ها به ایستگاه رسیدند

و استقبال کنندگان را تصرف کردند

تو اما همان زن ِ اسطوره ها هستی

که مرد ِ اسطوره ها را می بوسد

و سرانجام به طنابی آونگ می کند

که خورشیدش بافته از اشعه های آفتاب

و انداخته بدون ِ برنامه ایی از پیش تدوین شده

چون کودتایی که خدا و انسان و رییس ِایستگاه

از وقوع آن بی خبرند

و رستم و خیام / سهراب و سپهری

سیاوش و شاملو / اسفندیار و مولانا

از وقوع آن بی خبرند

و حتی لگن ِ خاصرۀ اسلام شکسته در زیر ِمیز

از وقوع آن بی خبر است

و سرانجام ماه آفرید و فروغ / گردآفرید و پروین

از وقوع آن خبردار می شوند

ماسک به صورت می زنند

جاروش می کنند و در کیسۀ زباله می ریزند

و تحویل ِ شغالی می دهند جخ

امروز برندۀ شانس است

لیسیدن ِ زمان از نو

در مقابل ِ مادر ِ تاریخ .

  

مهدی رودسری

2013-09-06

  

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s