بیژن الهی

بیژن الهی هیچگاه نخواهد مرد

اندازه حروف  

چه زود گذشت

وانگار پیش از فرو رفتن به خواب ِشب پیش بود

که در آیینه می خندید

به کلاغی با قار قار مقطع اش

که میل بازی را در کوچه بیدار می کرد

وانگار در خواب ِشب ِپیش بود

که روبروی آیینه با دقت

موها را شانه می کرد

وقار قار کلاغ در حاشیۀ شعراو فقط موسیقی مقطع بدون نقطۀ پایان بود

وانگار سحربود

 که آیینه تکرار تارهای سفید را یکی یکی جدا می کرد

وبا کلاغی نشسته بر پیشانی گفتگو می کرد

 حالا صبح است

برف تمام آیینه را پوشیده است

کلاغی تمام سالهاش را نوشیده است

ومنتظر است

تا روی سقف اتومبیلش بنشیند

وبا قار قار مقطع اش

 مشایعتش کند.

وبا این قطعه دوباره ودیگر بار آغازش می کنم.

 بی گمان بیژن الهی همیشه مطرح بوده است با شعرهای عمیق ودقیق وپر احساسش وترجمه هایی با دقت و وسواسی تحسین بر انگیز و شفاف از شاعران معاصر جهانی که او نیز در آن سالهایی زیست ومن می دانم که با لبخند رضایتی بر آنچه انجام داده است به عدم پیوست.  وچنین است که شاعری می آید وشعرِ پس از مرگ ِنا به هنگام یا به هنگامش از نو متولد می شود در زمانه ایی که سیاستی سیه کردار در حذف ِاندیشه با تیشۀ سبعانۀ خویش سالهاست سواره می تازد.

باید بر این باور بود که لقب ِشاعر سکوت چندان برازندۀ بیژن الهی نبود ونیست .این برچسب ، کلیشۀ نشریاتی ست که معمولا برای فراموشی وعادی جلوه دادن هر آنچه عمیق است وتاثیری در حال وآینده دارد به کار برده می شود تا آنچه در سطح جاری است وهمچون حباب بی وزن ، اعتباری بیشتربیابد برای جلب کالایی ودر نتیجه اخذ دستمزدی برای پرداخت هزینۀ معمولی گذران ِ روزها ی زندگی.

بار دیگر به سوی آثار باقی مانده از بیژن الهی می رویم.

جاده ایی که او طی کرد عجبا که همواره تا فینال انگار از منطقی منسجم از آغاز پیروی می کرد. یعنی در واقع چون کشتی بی لنگرکژ ومژ نشد تا باد بی ثمری به هر جهت ببردش وسترونش کند. به باز گردان ِ پر قدرت او از اشعار غامض ِحلاج  نظری کنیم : از دلم تا دل ِدل ، گرم روانی چون اشک — می گدازد زدمََت آنچه به دل دارم ،آه– مرده را نیست تکانی مگرش پنچه ی تو– لرزشی می بدهد : زخمه ایی از پنهانگاه—ای که در چهاردهم ماه شب ِچهار دهی—نیز در هشتم ودر چهارم ودر دوم ماه.

تاثیر شیوۀ ترجمه های بسیار علمی او ازاشعار مثلا هانری میشوی فرانسوی وهولدرلین آلمانی ولورکای اسپانیا و —دیگران باور کنیم در آنکه می خواست ودر آینده می خواهد به امر ترجمه خصوصا ترجمۀ شعر همتی بگمارد بی گمان راهگشاست.

ودر اشعارش بی تعارف باید چنین نیزهم گفت که  از معدود شاعران ایرانی است که پاکیزگی زبان وجور بودن فرم با آنچه برای بیان ِ احساسش می خواست واگو کند از تلاش ِ وجنگندگی عظیم او برای رسیدن به مقصد شعر حکایتها می کند. خواندن بسیاری از اشعارش بار دیگر و دیگر بار برای آنکه می خواهد در راه این هنر در واقع سهل وممتنع ( مقصود شعر است) قلم

آزمایی کند کلاس پر فایده ایی ست که  به انجامی مناسب می رسد. 

 بیژن الهی متولد تیرماه 1324 واز اولین شاعران پس از نیمای یوش بود که راهی دیگر از نیما ومتاثر از او در نوردید و در سه شنبه نهم آذر ماه 1389 به عارضۀ قلبی درگذشت.

جهانش همیشه پویا باد.

مهدی رودسری

بیان دیدگاه