بیچارگان

منتشرشده: جون 19, 2024 در Uncategorized

هانا کسرایی

رها شوم کاش از

این حلقه ی مودب

تکراری که هر شب سرم می بُرد

با کارد و کراوات و

روز بعد به تن تنهاترم پیوند

کمی لاغرتر تر از مبل چاقی که

در گوشه ی سالن پا می اندازم

روی پام

رو به روی میزی تمیز تر از

دیروز ِ کثیف ام

با سیگاری پلاستیکی بر لب

در محاصره کتاب هایی که

هیچ چیز به یاد نمی آورم سفید

بی رنگ تر از اشیایی که کند

حرکت می کنم

کندتر از ذهن جهانی که هر چه

می دوم جا می مانم از خودم

از کمی شاپرکی شاید

عرفانی که سه بار سکوت می کنم

در مقابل تاریخی که خون هی مغز ریزی دارد

پر از تاول های هیرو قارچ های شیمیایی

کاش کش بیایم در امتداد امروز

معلق در این تعلیق آنقدر تا

به فردای فرانک اشتاین نرسم معیوب

یک لیوان لیموناد چقدر

زیر این آفتاب پرتغالی می چسبد

وسط راه درست در همین ایستگاه

خسته ایی وقتی از این مسخ

بایستد کاش این چرخ.

بیان دیدگاه