هانا کسرایی
چند بار خم باید بشوم
با این تا و
جیم ات که مجروح ام
می قرمزی غلیظ از قلب رقیق
می بندی چشم ام عقیق
می دزدی از ماه دور نور
چند بار خم باید بشوم با این
که می کشی خنجر
خنجاخنج بر این
جناغ مجروح
سرم می کاری
پا در هوا و با من
هزار مزدک همه در خاک
چند بار خم باید بشوم
که گردن می زنی در دم
با قتل ام عام و خاص
به شمشیری آخته و همه خلاص
می آکرو باتی بر طناب
عبور می کنی از کتف ام
تا آخر تاریخ آخآخ ذوالاکتاف
چند بار خم باید
که می شنایی در کوه چشم ها
میل داغ می کشی در خالی حدقه ام
خواجه ی مقطوع یا موصول
از وصل تو چه حاصل تاجدار
چند بار خم
که سرب سوزان می ریزی در گلوم
لخم ام می کنی در حمام قیر
شاه اسمای عیل یا علیل
لام ات سالم هم، بی پوستم غلفتی
چند بار
که زنده زنده می دری
به یک لقمه شاه ِ حرام عباس
زنده خواران ات ام عبوس
بی چشم و گوش و دماغ
دهن هم اگر بی بوس
چند
که لنگ ام می کشی لنگان
تا اتاق تمشیت ِ رضاها
مشیت اولی اجاق برق و
قهوه سیاه قبل آمپول هوا
دومی قپانی و آپولو و
سومی جسد کابوسی
باد کرده حالا
آن دور
بر آب های تبعید
هی هات!