هاشور بر حاشیه ها ( بیست وچهار )

منتشرشده: آگوست 7, 2012 در Uncategorized

 

حشرۀ کمیابی بر پلۀ چوبی

چشم هاش را دست هاش  می مالد

شاخک هاش را زبانش لیسه می کشد

بال های خفته اش را پاهایش نوازش می کند.

ما سرانجام از رفتن منصرف شده ایم

تمام ِ پرواز ها را بوران بلعیده است

اکنون فقط رادیو هشدار می دهد

مراقب ِ هر حرکت ِ نا سنجیده هستیم.

نمی خواهم ناگاه برمانمش

مراقب ِ هر حرکت ِ نا سنجیده

از خودم متنفرش کنم اش

مراقب ِ هر حرکت ِ نا سنجیده

کاش دوربینم آماده بود

و میعاد ما در مکانی دیگر بود

پله هایی که موریانه ها نجویده بودند

و ترس نپرسیده بود

آیا پایی بر من می گذاری؟

تا ناکجایی

به دیگر جایی اشکار کنم.

کاش آماده بودیم

تو می گریختی

پله ها می ماندند

بوران ، باران ، بار ِ دیگر

ما می رفتیم .

 

مهدی رودسری

2012-08-06

بیان دیدگاه