سفر( بخش دو ) هشت

منتشرشده: جون 8, 2012 در Uncategorized

 

بگذار سی – دی را خاموش کنیم

از خوب ها حرفی بزنیم

چشم ِ آماده ایی دارند

تابلو ها را حدس می زنند

موانع ِ مشکوک را می شناسند

از تمام ِ آیینه ها دیدار می کنند

وضعیت ِ اسفالت را قبل از وقوع ِ تصادف از چین و واچین ها ی جاده می فهمند

 می دانند در مسیرهدف نیست

با این همه گیرو- واگیر درگیرند

اما گیر نمی دهند

دنده عقب نمی گیرند

ناگهان پارک نمی کنند

بیرون نمی جهند از خودرو

از ما و خود فاصله نمی گیرند

تا پشت ِ درختی گم شوند

در نیمه راه و

ماه

در شورش ِ آب از آبشار

ممکن نیست که بر گردم

تنهایی عظیم اینجاست / منم

هیچ صبحی در کرانه  ایی نیست

آسمان چون مادری هزار آغوش

کودکان ِ خود را می نمایاند  /  می درخشاند

فرصتی هست تا سیگاری بکشم

با دودی که به هر سو می رود حرفی بزنم

هستم شاید

 او هستم

بنویسمش .

 

مهدی رودسری

2012-06-08

بیان دیدگاه