آرزو می کند آسمان ِ خاکستری
تـُندری از دور می گذرد
خانۀ همسایه از طراوت ِ موسیقی پـُر
به میهمانی شب آماده می شود
تا تکرار ِقهوه فنجانی مانده است
تلاوت ِ تعطیلی / فقدان ِ پروانه
باز برای پیمودن ِ مسیر
خواب ِ اطلسی ها را ربوده و برگشته است
باز عنکبوت ها تار ترمیم می کنند
شکارهای نو / فروپاشی های جدید
چند قطره لغت ِ لعنتی می چکد بر صفحۀ سفید
می چکانم در سینه ته ماندۀ یک بطری سیاه
به شیون ِ شعری رها گوش می دهم
و سیگار می کشم
مانده تا چراغهای خاموش هنوز
خواب ها بربایند.
مهدی رودسری
2012-06-12