بایگانیِ نوامبر 14, 2011

 

 

بدون شرح (سیزده)

 

 

پرنده در خاطرات سبز جاریست

 یادهای تلخ  حتی از کلاغ  هم خالیست

پیاده رو از پاییز پــُر است

گاهی باد پرنده می شود

بر درختی می نشاند برگی

با انگشت ِ اشاره نشانم می دهی : آوازی /  ها !  از

کلیک

شکار می کنم.

 

مهدی رودسری

2011-11-14

 

 

بدون شرح ( چهارده )

 

 

رویای خاکستری

روی میز  سفره پهن کرد

صندلی شدیم

نوشیدیم

موافقی  گاهی  بخوانیم  /  شنیده  شویم  ها؟

آشامیدیم

مثل ِ همۀ هنرها بازیچِِۀ آدمها

 خواندیم

و شنیده شدیم  وقتی تی – وی  خوابش برده بود

 در  عمق  ِ قاب ِ خوابگاهش  /  سرد

موافقی   گاهی  /  ها؟

نوشیدیم و آشامیدیم

تن های خالی مثل همۀ هنرها آماده است

شام حاضره.

 

مهدی رودسری

2011-11-14

 

 

بدون شرح (پانزده)

 

 

ماه می نوشم در قهوه

تقریباً هلالک ِ یک ناخن در شعر ِ  شاملو

 او منتظر است

شاعران همیشه می میرند

گاهی پوست عوض می کنند نو  /  نو

می خزند زنده در زمان /  زنده زبان

تقریباً ده دقیقه مانده تا  بار /  باز همان

    دیگر  بار ببینمت /  همین

این  بار  برای  قرار ِ  دفعۀ  بعد دوبار دوبله می کنم

به فارسی و

هم به زبان ِ تو .

 

 

مهدی رودسری

2011-11-14

 

بدون شرح(شانزده )

 

 

روبروی چشمان ِ شبگردم

چشمک زنان نشست  روی فرودگاه ِ نگاهم

سیاه پوشیده از کابین تا دمَدمه های دُم /  عکس ها

سفید پوشیده هر پنچره از اسم ها

 در انتظار کسی  نبودم

اما نان

بفرمایید سیگار /   قهوه

انگار کس با هیچکس آشناتر باشد

از هر دوسو گمشدگان شبیه یکدیگرند

در دهان ها موسیقی

بر چشم ها عینک آفتابی

زبان  /  شعر

شاید تا صبح بمانند

شراب هم هست

گاه در آسمان ِ بدون ماه

ابریم.

 

مهدی رودسری

2011-11-15