سفر (بخش دو ) پنچ
نگران که باشیم
سیب می گیریم در مشت
پوست می گیریم آرام
قطره های سرخ می چینیم از روی دست
رام می شویم
خنده / زبان / عکس می شویم
بالعکس / فندک / آتش می شود
سیب خوران ( فرق دارد با جویدن ، ها)
به جانب ِ خاطره ایی / ها می رویم
آتش لب / سیگار خاموش / دود پا .
مهدی رودسری
2012-01-23
میان ِ طوفانیم
نوبافه های برف بر جهان ِ چشم
مشت کوبانند
دست افشانیم.
مهدی رودسری
2012-01-23
سفر (بخش دو ) شش
رود به ما می رسد
قمقمه بیرون می آوریم
رود از بالای سر / ما می گذرد
کوله ها را بر می داریم
به دنبال ِ دیدار دیگران می رویم
شهر که خالی می شود
خانه های حالا خالا را مورچه ها
اجاره می دهند به اجساد
سرد خانه ها صاحب ِ چشم اندازها می شوند
منظره ها از ما دور می شوند
خالی ی خاطره ها می شوند
با فندک ها دود به پا می کنند
همپای آنها می دویم دود پا و
سیگار بر لب
می شوریم ، گاهی
می رهیم / آه رحیم
می جهیم جایی
می شویم
شاید رود.
مهدی رودسری
2012-01-23