بایگانیِ دسامبر 6, 2013

تیشه بر ریشۀ شیشه ( دو )

منتشرشده: دسامبر 6, 2013 در Uncategorized

 

تفاوت ما با آب خواب است

مگر بهانۀ بودن

جوی بتراشد معنا

لغاتی ریشه کند

چشمی جمله ببیند

باور کند تفاوت ما با آب خواب نیست

تشنه بیدار شدم

پنبه های پرنده از درز ِ پرده

تا نگاه می رسیدند و آب نمی شدند

پنجره فراموشم نکرده بود

لیوانی  از برفِ زودرس پاییز

بر هره گذاشته بود

فراموش نکردم که تشنه ام

همیشه بعد از خواب آب بیدار است

تو با آب فرقی نداری

وقتی که بیداری

و صدا می زنی مرا بیا بیا

پنجره باز می کنم آمدم

عبور دست از جدار شیشه و یخ

لبالب از طلوع

به کوچه می پرم .

 

مهدی رودسری

2013-12-06

 

 

تیشه بر ریشۀ شیشه ( یک )

منتشرشده: دسامبر 6, 2013 در Uncategorized

 

برای نگفتن نگفتم که نگو

گلوله تو مغزت می زنند

برای نرفتن نگفتم که نرو

پاهاتو اره می کنند

برای ننوشتن نگفتم که ننویس

دستاتو می شکنند

برای نشنیدن نگفتم که نشنو

اسید تو گوشات می ریزند

برای ندیدن نگفتم که نبین

تیغ به چشمات می کشند

به خاطر عشق گفتم که عاشقتم

ولی حکومت خیلی بی رحمه

به خاطر آزادی گفتم که آزادی

ولی شکنجه خیلی دردناکه

به خاطر روز آفتابی بازی فوتبال

به خاطر شب پُر ستاره بی خوابی بی اجبار

به خاطر روز بارانی چتر خوش اقبال

به خاطر شب پُر مه شعرهای خنده دار

گفتم که بدونی دلا پُر خوُنه

کاخ های حاکما چراغوُنه

رکورد هزار اعدامی در ده روز

رکورد ده هزار زندانی در ده روز

رکورد صد هزار خودکشی در ده روز

رکورد یک میلیون تبعیدی در ده روز

رکورد ده میلیون مهاجر در ده روز

رکورد یک شعر ده بیتی در ده روز

که با خون انگشت اشاره نوشته شده

رکورد همۀ بدبختی های سیاسی اقتصادی

هنری اجتماعی تاریخی جغرافیایی

در پلۀ اول و دوم و سوم و چهارم نشسته

رکورد همۀ نگفتن ها و نرفتن ها

 ننوشتن ها ونشنیدن ها و ندیدن ها

ده برابر گفتنی ها ورفتنی ها و نوشتنی ها

شنیدنی ها و دیدنی ها

رکورد روزهایی که روز نبودند و شب بودند

رکورد سال هایی که سال نبودند و ثانیه بودند

به خاطر عشق گفتم و

به خاطر آزادی گفتم و

به خاطر طلوع آفتاب و

به خاطر بارش باران و

همین ساعتی که نیستی و

کاخ های حاکما چراغوُنه

و تو مُردی و

دلا پُر از خوُنه

و مُردۀ تو هنوز

توی میدوُنه .

 

مهدی رودسری

2013-12-06