بایگانیِ اکتبر 15, 2013

خاک ِغریب( بیست)

منتشرشده: اکتبر 15, 2013 در Uncategorized

 

خمپاره سوی خدا شلیک می شود

این که می بینی جاده قرمزتر از خون ِشهید است

زخم ِ سربازی سنگین وزن است که بر دوش می کشم

و خون ِ خداست وقتی ناودان ها آواز می خوانند

شکم ِ ابر را همو دریده است

و تو ساز ِ خودت را می نوازی

بستگی به عمق ِ زخم

یا شکافی که سوریه بر پوست ایجاد می کند

وقتی پیام بر زنده بود

بهشت شراب بود و جهنم شمشیر

هنگام  تشییع جنازه اش جهنم شراب شد و

 رویای بهشت شمشیر ِ دمشق

و ساتورها پستان ها دریدند

و هر که همراه رویای خود نرفت تیرباران شد

این را ابری که بخیه نمی خورد می بارد

ناودان ها چنین شهادت می دهند می دانی

ما خدا را سرانجام به تخت ِ بیمارستان محکوم کردیم

به شربت ها و قرص ها

به آمپولی که سوزش دارد

اما درمان را تا مقصد می پیماید

خدا را خمپارۀ مدرن چه مدل است ؟

 

مهدی رودسری

2013-10-15

 

خاک ِغریب( نوزده)

منتشرشده: اکتبر 15, 2013 در Uncategorized

 

تمام تنم تا می شود

تا تو بیایی و پرده را کنار بکشی

که آفتاب عبور کند از پنجره

و بر گل های قالی و تای تنم بیافتد

می دانم دوباره زمستان می شود

و شانس ِ ژانویه بودن خورشید را منجمد می کند

کی شجاعت دارد قاب دستمال ِ کنار سینک را بردارد

اشک ِ سایه را پاک کند از چشم های چراغ

تا دوباره تای تنم راست شود

جنگلی در نقشۀ کانادایی آواز می خواند بیا

قایقی در ساحل ِ هزار دریاچه ایی التماس می کند بیا

پرنده ایی که زمانی نام ِ رفیقی را روی یکی از پرهاش نوشته بودم

و فراموشش کرده بودم

دیروز به رویایم برگشت و گفت :

اگر هنوز هم به یادمی بیا

روی بال های من همیشه یک هواپیما صندلی خالیست

آزادی بطری آب است و جدال با زخمای گلو

قطاری که تای تنم را در نوردیده است

از شورترین کویرها گذشته است

اغراق نمی کنم که چنین تشنه ام

به پاکت ِ سیگاری قسم که روی میز است و

دستم به آن نمی رسد تشنه ام

به آتش ِ فندکی قسم که به سوختن مهر می ورزد

بطری آب دورتر از دفتری است که از ازدحام شماره تلفن ها

همیشه دلش پُراست و اگر عُق نزند

یک کاره التماس می کند تا به آتشش کشم

زنگ ِ در / زنگ ِ تلفن / زنگ ِ اخبار ِ نیمروز

زنگ ِ ساعت های رومیزی و مچی و دیواری

زنگ ِ ارسال ِ ایمیل از موبایل

زنگ ِ پس از باران ِ کلیدی در قفل

زنگ ِ قفلی که راه عبورش

زنگ ِ آفتابی که خورشیدش

زنگ ِ صدای تو

که تای تنم را بی تاب می کند

کجایی نمی شنوم

تا تو بیایی

نمی شنوم

تا بیایی .

 

مهدی رودسری

2013-10-15