یه دریا دروغ

منتشرشده: ژانویه 5, 2013 در Uncategorized

 

دریا وحشیه منو دوست نداره

تن ِ ساحلو بی خودی می خاره

با خودم پیاده به این دیدار آمدم

 

موجا جرئت ِ لیسیدن ِ کفشامو ندارن

رد ِ منو پشت ِ سرم جا می ذارن

با فندک و یک بسته سیگار آمدم

 

بر نمی گردم نگات کنم از بس بی حیایی

سوتِ سنفونی می زنی با کمال ِ بی خیالی

با شلوار و پیراهن ِ اطو زده آمدم

 

دریا ازم متنفره به تخم ِ ماهی هام

یه آکواریوم ِ شکسته دارم وسط ِ پاهام

با دفتر ِ بی خط ِ و مداد ِ تراشیده آمدم

 

گاهی ماسه توی کفشام فرو می ره

درد دلی اگه داره با جورابای پاره می گه

با چشم ِ شعر و دو انگشت ِ شعور آمدم

 

دریا به نظرم احمقه که هی با ماهی زنده هاش بازی می کنه

کف می ریزه رو ماسه ها و هی  دفن ِ مرده ماهی  می کنه

با نیمکتی منزوی در مزار ِ خدا آمدم

 

 دریا نذار قایق ِ تنهایت بسوزه

فانوس منم شب ِ احمقا روزه

با من بنشین که آتشم به سیگار آمدم

 

تا غروبی پشت ِ جنگلی خُب یه ریز قورتت می دم

تا صدای کور ِ جاده ایی با موجا یکی می شم فحشت می دم

با نگاهی تهی از تو و تو و تو آمدم

 

وقت ِ بودن بی خودی آزردمت

وقت ِ رفتن خودمم انداختمت

بیا اِی با تو آمدنم 

دریا در من غرق می کندم

فانوس فقط روشن از امشب است

روز بر خواستنم نوبت ِ دیگر است

باید آیا بر گردیم

من خسته ام

 دوباره نشسته ام

و ماه بر زین ِ موج ها

چه بی همتا

دریا نوردی می کند  .

 

مهدی رودسری

2013-01-05

 

دیدگاه‌ها
  1. naser می‌گوید:

    چه زیبا و دلپذیر،طبیعت بیرحم زندگی‌رو به تصویر میکشی،چه سنگین و آهسته به مرزهای سخت و بی‌ عبور دل‌ نظر میکنی‌، سرودهای(۲۰۱۳)دفتری تازه از مجموعه‌ کارهای ماندگار تو است.تبریک

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s