بایگانیِ آگوست, 2013

خاک ِغریب( دوازده)

منتشرشده: آگوست 28, 2013 در Uncategorized

 

آه از دهانم بیرون می پرد و نت می شود

می نویسم به نیمۀ دیگرم که آواز می خواند اعتماد نکن

به گریه های این جهان ِ خاکستری اعتماد نکن

این جهان به عادت هایی عادت می کند که هر شب

بر صندلی و سکوت خاکستر می پاشد و

هر روز به عادت هایی عادت می کند این جهان

که از صندلی وسکوت خاکستر می پراکند

بی اعتنا به آه و ماه و  پیچ ِ سال ها

بی اعتنا به نت ها و آوازها

بی اعتنا به خواب های طولانی و ژرفای بیداری ها

بی اعتنا به رویای بارانی که نمی دانم عاشقش باشم یا

فقط فصلی را که در خاطره دارم

گم کرده ام.

 

مهدی رودسری

2013-08-28

  

خاک ِغریب( یازده)

منتشرشده: آگوست 26, 2013 در Uncategorized

  

مثل بارانی که تند بارانی را خیس می کند

سر سلامت است که زیر کلاه

اما آب از کفش ها می گذرد بوی گند ِجوراب

از لوله های شلوار تا سوراخ های دماغ

و رویا یادآوری می کند که از هفتۀ پیش تا حالا پوشیده پاها چرا؟

همین دلیل ِبدیل است که برق می زند چشم می ترسد

همین بدیل ِدلیل که رعد می زند گوش می ترسد

همان همایش ِسرگشته در سرگذشت ِ گذشته به آینده

که بی دلیل در حال ، در حال ِ آوردن ِ دلیل است

که بی بدیل در حال ، در حال ِ بدیل آوردن است

حال مثل ِ بارانی که خیس از بارانی عبور می کند

بی دلیل نیست که از پیراهن می پرسد

چرا چنین بی بدیل می لرزی

از تو نیز عبور می کنم

از پوست خواهم  پرسید

چرا چنین بی دلیل می ترسی

از تو نیز عبور می کنم

 از جان می پرسم

و رویا یادآوری می کند

هفتۀ پیش مُرد

چرا یادت نیست

در جادۀ خیس جان ِ بی بدیل

تصادف کرد و در طی حال

هول کرد و بی دلیل مُرد

مثل ِ بارانی که تند بارانی را .

 

مهدی رودسری

2013-08-26