با تار برو مروتی کن
تا تار تو را یکی نکاناد
یک دم به یکی یک تار بستیم
یک تا تاریکی ی تاریخ نخواناد .
مهدی رودسری
2013-08-13
با تار برو مروتی کن
تا تار تو را یکی نکاناد
یک دم به یکی یک تار بستیم
یک تا تاریکی ی تاریخ نخواناد .
مهدی رودسری
2013-08-13
دریاچۀ آرام خود نمی داند از موج ها چه می دانیم
ایستاده بر تخته سنگی سخت صاف
خود نمی داند از کفش ها چه می دانیم
وطنی که وطن ِ دوم ما خود نمی داند
از وطن ِ اول چه می دانیم
وطن ِ اول از وطن ِ دوم نمی داند
خود نمی دانیم دوم قبل از اول است
یا ادامه می دهیم دریاچۀ آرام
اول و دوم نمی دانیم
کدام ایستاده بر تخته سنگ
نمی دانیم .
مهدی رودسری
2013-08-13