بایگانیِ دسامبر 27, 2012

پناه گاه

منتشرشده: دسامبر 27, 2012 در Uncategorized

 

تنهایی جلو چراغ قوه ام ایستاد و

گفت : من شغالم

من ببر بودم اما گربه شدم

سه تایی باهم غروب را کردیم

پشت ِ میز ِ یک تیم هورتونز

کافه ایی  که میز های  قرمز  داره

وهمیشه موسیقی ی بیلی هالیدی  پخش می کنه

هر جور که بخوای

حرف ها معمولی بود

در جنگل ِ دوری سیل آمده بود

از جنگل های دوری  ببرهایی

می آرند        می آورند         می آیند

اینجا گربه می شوند

گربه ها اشتباه نمی کنند

که چرا گربه می شوند

گربه  در سکوت  کاپوچینوش را می لیسه

غروب زبان  ِ زمان  را می لیسه

به فکر شب باشیم      باید      پاشیم

شبانه فکر کردیم که شاملو داریم

سیگار خریدیم و برف می ریخت عرق عرق

خریدیم و

به پناه گاهی

که گاهی می آمدیم

آمدیم

که هنوز پناه گاه ِ ماست .

 

 

مهدی رودسری

2012-12-27

روی روف برف برف

منتشرشده: دسامبر 27, 2012 در Uncategorized

 

روی روف برف برف

 

روی روف ژوکی نشسته

البته موسیقی نمی نوازه

سازش شکسته

برده پشت ِ ابرهای ضخیم

ماه تعمیرش کنه

ماشین ِ من تو مکانیکیه

ساز فروش ها دکان دار بودند

بعدها مغازه دار شدند

سه تار را اکاردئون گفتند

از ساز   و   پوست    و    سریشم

اسکلت هایی که بعدها ساز می شن

و سازهای شکسته

وتابوت  تابوت  بود

جعبه جعبه  دکان ها دکان کنار هم

کلاه ِ ژوکر حالا سفیده

رد ِلاستیک از عبور خالی ی برف

سوت می زنه ژوکی

یک زندگی ی زمستانی

شبیه ساز شکسته نیست  والله

زندگی دیگر می کنه

مضرابش بی کار نیست.

 

مهدی رودسری

2012-12-27