نیاز

منتشرشده: ژوئیه 4, 2011 در Uncategorized

 

ابری به بازی

درخت را خیس می کند

تو از ترس هیس بلندی می کاری

به جای بوسه ایی بر دهانی

و خمان خمان می جهی

از کنارۀ دیواری

سکوت آشوب می کند

در نیمه های یک روز بهاری

نزدیک می شود تودۀ زیبایی

پیش از آنکه سیاهی شتاب کند

شکار کند ما را با شکایت های آشنایی

که شبیه شعر شده است

چتری می آوری

 درختی دیگرمی افشانی

و می تارانی بارانی

که برما جارو می کشد

ما را به جارو می کُشد

مرگ را می گویم.

 

مهدی رودسری

2011-05-20

 

 

 

 

 

بیان دیدگاه