بدون شرح (1)
کسی که خودشو می کُشه
قاتل خودشه
دستگیرش می کنن کلمه ها
با برگ جلب سردبیرا
می برنش به دادگاه
وبرای آخرین دفاع
به وکیلش تهمت شبنومه نویسی می زنن
و لبای هر دوتاشونو می دوزن
دو تا زن
که یکیش جراح قرانه ونه نمی گه به قیامت
دیگری عزیزشه – معشوقشه
خبرنگاری ام یه شغلشه
بعد تازه چشم ِچال ِدوربینا پیدا می شه
تو سیاه چال ِتی وی ا
خوابیده ازش فیلم می گیرن
از روبرو عکس و
از پشت سر مکث می کنن تو سفرۀ سر
بعد یه مفسری با روسری
یا بی روسری
فرق نمی کنه ثابت می کنه
که قاتل زندگیه مرگ و
زندگی قاتل ِمرگه و
نتیجه می گیره که خودکشی
اتهام متهمیه که بوی خمیر دندونش می اومد گاهی نعناعی
و دستۀ مسواکش بودهمیشه از جنس پلاستیکی
که به خدا خود ِخدا
قراربوده دندوناشو باهاش بشوره همین فردا
و سوار یه قاطری بشه
که یه قطارو با دمُبش می کِشه
اما همون نیس که
خیال می کنین
خودشو می کُشه
یا خیال می کنین
قاتل خودشه.
مهدی رودسری
2011-05-04