بایگانیِ ژوئیه 3, 2011

بدون شرح 1

منتشرشده: ژوئیه 3, 2011 در Uncategorized

بدون شرح  (1)

 

کسی که خودشو می کُشه

قاتل خودشه

دستگیرش می کنن کلمه ها

با برگ جلب سردبیرا

می برنش به دادگاه

وبرای آخرین دفاع

 به وکیلش تهمت شبنومه نویسی می زنن

و لبای هر دوتاشونو می دوزن

دو تا زن

که یکیش جراح قرانه ونه نمی گه به قیامت

دیگری عزیزشه – معشوقشه

خبرنگاری ام یه شغلشه

بعد تازه چشم ِچال ِدوربینا پیدا می شه

تو سیاه چال ِتی وی ا

خوابیده ازش فیلم می گیرن

از روبرو عکس و

از پشت سر مکث می کنن تو سفرۀ سر

 بعد یه مفسری با روسری

یا بی روسری

فرق نمی کنه ثابت می کنه

که  قاتل زندگیه مرگ و

 زندگی قاتل ِمرگه و

 نتیجه می گیره که  خودکشی

اتهام  متهمیه که بوی خمیر دندونش می اومد گاهی نعناعی

 و دستۀ مسواکش بودهمیشه از جنس پلاستیکی

که به خدا خود ِخدا

 قراربوده دندوناشو باهاش بشوره همین فردا

و سوار یه قاطری بشه

که یه قطارو با دمُبش می کِشه

اما همون نیس که

خیال می کنین

خودشو می کُشه

یا خیال می کنین

 قاتل خودشه.

 

مهدی رودسری

2011-05-04

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مصاحب

منتشرشده: ژوئیه 3, 2011 در Uncategorized

مصاحب

 

 

من آن کسی هستم که تماس گرفته ام

ایمیلهای خیسم شاهدند

در فونت های مختلفش چند پیراهن غرق شده اند

من چند بارتا دستشویی عق زده ام

تا انگشتهام پرده های کیبورد را بنوازند

ساز را که کوک نمی شد سرانجام راضی کنند

که نرم و لطیف کلیدهاش را ببوسم

ونگذارم جز حروف بی مصوت وبی تشدید

که مثل همین خیابان خوابیده در مه

شوق راهپیمایی را

کشیدن سیگاری را

موچ می کشد

از نو دوباره بنویسم

پاک کنم و هی

دوباره اگر مجروح بودند به بیمارستانی ببرم

که زیر چشمم احداث کرده ام

همانجایی که کیسه اش را که وَق زده بود نبوسیدی

تا دچار خلجان روحی که افسردگی را دوست ندارد نشوم

و شدم البته مثل همین نت های رهایی

 که تنهایی را

برای تو که جدایی

و باور کرده ام که چند وطن دوری

ارسال کنم

با احترام و هنوز دوستت دارم

لطفن ریپلایش کن

اردکهای وحشی ازمهاجرت باز گشته اند

و هارمونی صدایشان را پراکنده اند

به دیدنشان می روم

سیگاری هم می کشم

اما کامپیوترم را ترن آف نمی کنم

من شیفتۀ روشناییم

مایوسم نکن.

 

 

مهدی رودسری

2011-04-30