بدون شرح5

منتشرشده: ژوئیه 27, 2011 در Uncategorized

 

دراُرژانسم

یکی مجروح ست رگ زده

یکی زندانی ست کله به میله ها کوبیده

و ویلچرها بیدارند/ پاهای بی تابند

من خواب نیستم / بیدارهم نیستم

مسمومم / مسمومم

در انتهای بیمارستان / تیمارستان

باغ ِبی حوصله ها ست

یکی گل زیاد کاشته

یکی باران زیاد باریده

من باغبان نیستم

مسمومم / مسمومم

شعری مدام آوار می شود

ثابت قدم باش که فاصلۀ دومقصد را سکوت نمی بلعد / یا می بلعد

من شاعر نیستم

مسمومم / مسمومم

 شماره ام را فریاد می زنند

باید برخاست

کاش سایبانی در راهی

خودم آتشم / و سیگاری

حرفهای کبریتی

دیگر مهم نیست.

 

مهدی رودسری

2011-07-27

دیدگاه‌ها
  1. آواتار نپتون كسرايي نپتون كسرايي می‌گوید:

    حالا ميگويم شاعري هستيد كه زيبايي مي آفريند

بیان دیدگاه