بازی کودک ِگریان با مادر

منتشرشده: ژوئیه 3, 2011 در Uncategorized

بازی کودک ِگریان با مادر

 

گریان گریان اشگ اشگ

می گرید بر مادر

می نشیند مادر

دستها در آغوش

می شتابد با دستهای گشوده سوی  آغوش

نمی گشاید آغوش

شیون ِاز شدت ِ وحشت

کودک را شبیه شرم می کند

پرواز نمی کند از آغوش ، دست

بر زمین می غلطاند کودک پا

  می کوبد کودک بر زمین دستها

سر می کوبد بر اشک

 اشک می شتابد تا آغوش

شعله می کشد دست در آغوش ِدست

مادر شعله می کشد

نمی خشکد اشک در چشم

بر نمی خیزد کودک

بر می خیزد به تسلا مادر

حرفی می بارد

کفشی در پیش می کارد

 پایی می رود و نمی ماند

پایی می ماند ونمی رود

برمی گردد وچیزی می گوید وچیزی می خواندو دهان نمی دوزاند و لبخند بردندانها می دواند وچشم نمی دزداند و دام از دستها نمی گشاید و می چرخد و کفش در پیش می راند و می ایستد و صورت می چرخاند و بر خفتۀ خسته از غلطیدن می نگرد و یادی از خطری می آموزاند و تن می گرداند و بازمی چرخاند و باز نمی گردد ازبازی بی بازگشت و می ایستد و می گوید و می چرخد و می رود و باز می آید وگره از گره می گریزاند تا می خیزاندش از بازی

از رازی که می داند چیست

پایی در پیش و پایی در بازی

باز با آغوش باز

بازی کنان.

 

مهدی رودسری

 

2011-05-13   

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s