تبریک ِ میلاد سال ِ نو ( دو )

منتشرشده: دسامبر 24, 2012 در Uncategorized

احمد ِ شاملو

همان سالی به دنیا آمد

که مادرم هم .

مادرم گفت: یه روز شاملو می شی

ملک الشعرا

اگه شبا زودتر بیای

مثه بچۀ آدم

صبح زودتر پاشی

سیگار بکش اما کم

روزی یه دانه دو دانه

چرا دوستات نمی خندند *

دو دستش را باز کرد بال ِکبوتر

پرواز کرد   این قدر   نمی خندند

این عکس را دارم

گفت : عرق نخور      پشتکار     نکش

گاهی به فکر ِ فقیر بیچاره ها  باش

اگه می خوای شاملو بشی

آدم باش

سرت تو کار ِ خودت باشه

دندوناتو مسواک بزن مرتب

بذار از سفیدی بدرخشه .

اگه همۀ ملک الشعرا ها  مثل ِ مادرم بودند

حالا شاعر می شدم

شاعر می شدم

می شدم .

*  یک شاعر ِ امریکایی   نامش   متاسفانه    یادم    نیست

 

مهدی رودسری

2012-12-24

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s